مراقبت از دقیقه ها

کنترل قدرت!

مراقبت از دقیقه ها

کنترل قدرت!

استاد که شدم ...

استاد که شدم با صدای بلند تو کلاس درس میدم

حواسم به این هست که من یه خانمم و دانشجوهام سنشون از من کمتره و در هر صورت سرشار از نیاز های انسانی (منظورم ناز و اداهای استادهای خانم... و البته نگاه های استاد های آقا)

استاد که شدم ...

استاد که شدم می دونم که: 

یه آدم نسبتاً محترم یک بار مشکلشو باهام در میون میذاره...

یه آدم پررو کچلم میکنه!

استاد که شدم ...

استاد که شدم همه ی دانشجوهام رو میشناسم!!!

استاد که شدم ...

استاد که شدم یادم می مونه که کسایی هستن که در عین نیاز هیچ وقت نمیان که باهام حرف بزنن... میگن خودش اینطوری تشخیص داده

استاد که شدم ...

استاد که شدم یادم می مونه که فرق هست بین کسی که درس خونده و درس نخونده...